فریادسکوت

مرگ من روزی فراخواهد زسید

دربهاری روشن از امواج نور

در زمستانی غبار آلودو دور

یا خزانی خالی ازفریاد و شور

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

روزی از این تلخ و شیرین روزها

روزپوچی همچون روزان دگر

سایه ای زامروزها و دیروزها

دیدگانم همچو دالانهای تار

گونه هایم همچو مرمرهای سرد

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود

من تهی خواهم شد از فریاد درد

خاک میخواند مرا هر دم به خویش

می رسند از ره که در خاکم

آه شاید عاشقان نیمه شب

گل به روی گور غمناکم

لیک دیگر پیکر سرد مرا

می فشارد خاک دامنگیرخاک

قلب من بی تو دور از ضربه های قلب تو

می پوسد آنجا زیر خاک

بعد نام مرا بادوباران

نرم می شویند ز رخسار سنگ

گورمن گمنام می ماند به راه

فارغ از افسانه های نام و ننگ



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت15:22توسط حسین آسکانی | |